ماجرای دختر جسور جنگلی به نام طنین که بویی از تمدن و تکنولوژی امروزی نبرده، شیطنت و خراب کاری هایش او را به شهر میکشاند.
او که تا کنون به تنهایی با عقاید عجیب و غریب مادربزرگش بزرگ شده، حالا مجبور است با عادات عجیب تر شهری ها، پدر و خواهر دوقلویش کنار بیاید.
یاد گرفتن رسوم شهری و تلاش برای عادی به نظر ها رسیدن کم بدبختی داشت، که پدر برای یادگرفتن اصول و هدفمند کردن زندگی اش او را در بالا و پایین هیجان انگیز زندگی خواهرش ثمین انداخت…
خیالش هم ذهن را به خنده وا میدارد، دختر ساده و روستایی که بخواهد نقش دختر پر افاده ی شهر زده را بازی کند، چه شود…؟ اصلا شدنی است؟!
مثال طنین در شهر، مثال جرقه ایست در انبار باروت.
خلاصه: انسان بودن چیست؟ نفس کشیدن میان دیار تنگیِ نفس چه سودی دارد؟ دخترکی که میان گودال اجبار غرق شده و سودای آزادی در سرش میپروراند، چگونه قدم کج نکند و مسیر را طبق راستیِ اجبارهایش گز کند؟آفتابی که تنها طلوعش بارش و غروبش اشک است، دستش را به دامان کدام احد بیاندازد که از سیاهی چشمانی کور، نجاتش دهد. دخترکی که غروب میکند و باز هم تن به اجبار میدهد، سر گشته در پس جبر و دار زندگی دست به کارهایی میزند که…
نام رمان افسونگر
نویسنده رمان هما پور اصفهانی
ژانر رمان عاشقانه , درام , اجتماعی
تعداد صفحه ۵۵۵
هم اکنون باری دیگر در نودهشتیا: رمان درباره دختری به نام افسون است که برادری بدجنس ( فرومایه و پست ) دارد که خیلی افسون را اذیت میکند،اما یک روز با پسری به نام دنیل آشنا میشود و عاشق هم میشوند اما بخاطر برادر افسون ماجرا را فاش نمیکنند و افسون میرود و نزد دنیل زندگی میکند تا اینکه …
رمان حس ممنوعه نیلوفر قائمی فر
نام رمان حس ممنوعه
نویسنده رمان نیلوفر قائمی فر
ژانر رمان اجتماعی , عاشقانه
همینک سوپرایزی دیگر: گاهی آدم اشتباه میکند، یک اشتباه بزرگ که سالها خودش را نمیبخشد، اما بعضی اشتباهات انفرادی نیست، بعضی اشتباهات دیگران با یک تلنگر از سمت ما اتفاق می افتد که هرگز جبران پذیر نیست، حتی اگر شما بخاطر آن تلنگر مخرب همیشه پشیمان باشید، هرگز نمی توانید زمان را به عقب برگردانید، زندگی من عین یک دیوانگی لحظه ای، به دست خودم کنفیکون شد و آتیشی بپا کردم که همه ی زندگیمو باهاش سوزاندم، میل این آتیش از من بلند شد و آن کسی که این آتیش را فوت کرد باد زد تا گر بگیرد کسی نبود جز …
خلاصه رمان به سرخی لبهای یار
یلدا دخترچاق وافسرده ایِ که سالها به خاطرچاقیش توسط همه مسخره شده وسالها تنها زندگی کرده و درحسرت عشق بوده تنها ارزوش خلاصی ازاین وضعیتش اون برای رسیدن به ارزوهاش و مدل شدن با پیشنهادرفیقش تصمیم میگیره اسلیومعده انجام بده که بامخالفت شدید پدرش مواجه میشه بااصرارهای مکرر یلدا پدرش شرطی جلوی پاش میذاره که یلدامجبور به ازدواج سوری میشه تابتونه رویاهاش رادنبال کنه
امیرصدرا نیک زاد یکی از بهترین جراح های اسلیومعده فردی که عشق براش هیچ مفهومی نداره به اجبارپدرش مجبورمیشه ازدواج کنه تصمیم میگیره با یلدا سهرابی که یکی ازبیماراش پیشنهادی بده که ورق زندگی هردوشونو برمیگردونه
یعنی سرنوشت چه خوابی برای یلدا وامیرصدراچی دیده؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.