دانلود رمان
دانلود رمان معمای زمان نودهشتیا
نام رمان: معمای زمان
نویسنده: ملیکا ملازاده
ژانر: تاریخی، تخیلی
خلاصه:
دختر رمان نویسی، در هنگامی که رمان تاریخی خود را می نویسد، ناگاه شخصی بر روی صفحه ورد با او سخن می گوید و به دنیایی می کشاندش که به دست خود ساخته بود…
این رمان جلد دوم رمان گمشده در زمان هست اما نیازی نیست حتما جلد قبلی رو بخونید.
دانلود رمان هیولا نودهشتیا
نام کتاب: هیولا
نویسنده : شبنم هاشمی باغی کاربر نودهشتیا
ژانر: اکشن ، ماجراجویی و تراژدی
به نام حافظ زمین و آسمان
هیولا
آغاز داستان آذر سال ۱۳۹۶ ساعت ۲ بعد از ظهر
پیام نویسنده: این داستان را از وقتی آغاز کردم که به آهنگ هیولا از گروه کرهای اکسو گوش کردم به ذهنم رسید. امیدوارم در انتها چاپ بشود و در کنارش گروه اکسو بداند من یکی از بزرگترین طرافدارش هستم؛ ولی در طول نوشتن این داستان داشتم فکر میکردم، اگر یک داستان باید جنایی باشه ممکن هست همه سنین نتوانند بخونند یا بهتره بگم مناسب همه سنین نباشه، در این داستان فقط عشق خانواده در میان است و اینکه هر کسی میتواند بخواند اما به شرطی که از داستان خسته نشه چون قسمتهایی از رمان خشونت بالایی دارد و به همه پیشنهاد نمیکنم.
دانلود رمان بالی برای پریدن نودهشتیا
نام رمان : بالی برای پریدن
کاربر انجمن نودهشتیا S.Shahbazi : نویسنده
ژانر: تخیلی- عاشقانه
هدف: بعضی وقتها بعضی آدمها، در پوچی در بیهدفی غرق شدن. اینجا دختریست که گذشته تلخی داشته، در زندگی هدفی نداره. بیشتر مواقع آدم به یک تلنگر نیاز داره تا راهش رو انتخاب کنه. تلنگرها در زندگی روزمره کوچک هستند. ولی در این رمان این تلنگر بزرگ تر از حد معموله!
خلاصه:
داستان درباره دو نفره یه مادر و یه دختر. مادری که زندگیش داره به چشم دخترش میاد و دختری که باید بفهمه چه به سر مادرش اومده؟!
مقدمه:
بال…
بعضیها چه میدانند…
شاید یک کلمه سه حرفی بتواند زندگی یک نفر را متحول کند… پرواز
پرواز به کرانهها…
کسی چه میداند…
شاید پرواز کردن بتواند زندگی یک معشوق را نجات دهد…
کسی چه میداند…
دانلود رمان دوباره عاشقم کن نودهشتیا
خلاصه رمان:داستان راجب دخترپولداری به اسم سوگند هست که عاشق پسرداییش میلادمیشه ازاین موضوع داداشش سهیل وبهترین دوستش شبنم خبردارن بعدازمدتی میفهمه میلادمیخوادبازیبادختردوست مامانش ازدواج کنه ازاین موضوع خیلی ناراحت میشه شب قبل از عقد میلاد حالش بدمیشه وبیهوش میشه ومیبرنش بیمارستان وقتی بهوش میاد میفهمه میلادعقدرو بهم زده وازایران خارج شده خوشحال میشه که ازدواج نکرده
دانلود رمان آنشرلی نودهشتیا