اولش فکر میکرد همه چیز از جایی شروع شد که دستهای غرق در خونش با صدای آژیرِ ماشینهای پلیس تناقص پیدا کرد، اما وقتی بیشتر فکر کرد دید همه چیز از اونجا رقم خورد که دستهای گرم شوهرش رو رد کرد و خودش رو درگیر عشقهای زود گذر و سطحی کرد؛ غافل از اینکه هر اشتباهی یک تاوانی داره و هر تاوانی یک زندگی رو از هم میپاشه. زندگیاش با خون و انتقام گره خورد و هیچکس نمیدونست چه بلایی ممکن هست سرِ تمومِ افرادِ این میدون جنگ بیاد!
تصمیمات احمقانهام مرا در سراشیبی مرگ قرار داد، در این سراشیبی هر آنچه را که ترس از دست دادنش را داشتم گم کردم. اکنون من مانده ام و یک دنیا هراس و پلهای شکستهی پشت سرم.
چگونه به جایی که به آن تعلق داشتم برگردم؟ چگونه خود را از این مهلکهی عشق و عاشقی نجات دهم؟ همیشه میپنداشتم توان تمییز اتفاقات را دارم و آنچه بر آنها اثر می گذارد من هستم اما این نیز اندیشه ای پوچ و بیحاصل بود از همان اندیشه ها که فکر میکنی هست اما نیست… فکر میکنی میشود اما نمیشود.
من تا پایان این راه را خواهم رفت حتی اگر به قیمت جانم تمام شود. من میروم تا کسانی را که از دست داده ام نجات دهم من میروم تا حسرت های پوچ و تهی مرا به قعر آتش زندگی نکشاند.
آری من ادامه میدهم من خود را فدا میکنم تا کسی جز من فدا نشود.
زمانی که برادری برای نجات جان هم خونخودش، بیمحابا همهی مخاطرات را به جان میخرد، مردی به ظاهر عاشق برای همآورد نشدن با مشکلات پیش رو و از بیم پذیرش مسئولیتی که در انتظارش است، برای رسیدن به آرامش در شرایطی سخت و دشوار بیملاحظه عمل نموده و تصمیم عجولانهای میگیرد. اما در جایی دیگر که فراز و فرود تپندهی خطوط میرفت تا مسیر مستقیم را در پیش بگیرد و آواز جدایی از کالبد سر دهد، تپشهای سرشار از محبت و احساس به رگهایی پیوند میخورند که در آن دم، ناامیدی و ممات جایش را به سرزندگی و حیات میدهد.
زندگی عجیب است، گاه تو را با خود به اوج آسمان ها میبرد و گاه تورا تا اعماق چاه میکشاند؛ اما بازی سرنوشت چطور؟!
سرنوشت برای من سرآغازی رقم زد که در سن هفده سالگی زندگی را از نوع شروع کنم، گاه همهچیز فراتر از وسعت ذهن است، گاه این دنیا بیکرانتر از چشمهاست و تو را جایی غافلگیر میکند که میان یک عشق سهنفره جای گرفته باشی و یکی عشق مجنون داشته باشد و دیگری عشق فرهاد و تصمیمگیری را به تو میدهد که لیلی شوی یا شیرین؟
اما دنیایی که من امید به زیستن دوباره در آن داشتم انتقامِ شیرینی برای من رقم زد…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.