دانلود رمان عاشقانه
دانلود رمان طلوع زندگی نودهشتیا
ای کاش محبت اثری داشته باشد معشوق ز عاشق خبری داشته باشد کو خنجر تیزی که کنم پاره جگر را قربان رفیقی که وفا داشته باشد
دستان قوی ای مرا از خاک سرد جدا کرد و هر کاری کردم نتوانستم خودم را از دست او رها کنم تا بتونم فقط یه بار دیگه مامانمو حس کنم. داد زدم: ولم کن، بذار منم بمیرم. چرا نمیذارید منم برم پیشش. کسی که دستان مرا گرفته بود، بغلم کرد وس عی میکرد آرومم کنه. صدای سینا برادرم بود که سعی میکرد منو تسلی بده، با اینکه میتونستم بغض رو توی صداش احساس کنم. -سادنا، عزیزم آروم باش. به خدا با این بیتابیات روح مامان هم اذیت میشه. این جوری براش بهتر بود تا کی می خواست رنج بکشه و …
دانلود رمان خورشید سیاه نودهشتیا
مقدمه
در اول خدا را سپاس گذارم که قدرتی داد تا بنویسم… باید تشکر کرد از عزیزانی که در نوشتن یاری ام کردند و بودنشان تسلی خاطرم بود. از پدری تشکر میکنم که بدون دریغ از هر لحاظ حامی من بود، پدری که با راهنماییها و پندهایش همچو چراغی مسیرم را روشن میکرد. پدری که به وجودش میبالم و از خداوند برای بودنش تشکر میکنم… از مادرم و مهسا خواهرم تشکر میکنم که محبتهای بی دریغشان دلگرمی ام بود… از مهسا، آذین، آنیسا و محدثه تشکر میکنم که چهار دوست حقیقی بودند و با حرفهایشان امید میشدند تا ادامه دهم… و از خانم اکرم احمدی تشکر میکنم، استادی که از ابتدا تا انتهای مسیر یاری گرم بوده و راهنمایی هایش همواره سر لوحه کارم میباشد .
- دانلود رمان سخت چون فولاد نودهشتیا
مقدمه
کودکی هایم در میان برق ناجوانمردانه ی زندگی گم شد . به یک باره از آن چه که بودم فاصله گرفتم بی آن که بدانم چرا؟ بی آن که بگذارند بفهمم. زندگی برای من آن جشنی نبود که آرزویش را داشتم. من، زنی شدم که در فراسوی زمانه های تلخ گم شدن کودکی هایم را با چشم شاهد بودم. من برای این که بمانم خودم را، خود وجودیم را کشتم. با من بازی نکن ای زمانه.
دانلود رمان جدال بین اسمس و امسس نودهشتیا
نویسنده رمان: tawny girl
موضوع واصل قضیه کاملا واقعیه فقط پایانشو خودم نوشتم همین وگرنه ۹۰ درصدش واقعیه….امیدوارم خوشتون بیاد
داستان از زبون اول شخص بعضی جاها اشخاص دیگه شاید وارد شن. . .
داستانی متفاوت و واقعی
توش همه چی داریم کل کل /خنده /گریه/عشق ودر اخر پلیس بازی
دانلود رمان آتش انتقام نودهشتیا