می دانی؟ صبور که باشی بی حد و حساب لبخند بند لبانت می شود، شاید این لبخند در نگاه اول بر چشمانش معنی این را دهد: زدی، رفتی، خوردم، ماندم. گفتی، شنیدم و زخم خوردم و شب ها اشک ریختم. همه فدای سرم، فدای سرم که با چنین آدمی سر کردم؛ اما یادت باشد که منِ صبور زخم هایم را شمردهام و به اندازه تک-تکشان منحنی زیبایی روی لبانم کشیده ام. به اندازه فراموش نشدنهایم شبها اشک ریختم، این را نیز فراموش نکن صبوری ام دیگر رو به پایان است، خاطراتت را فراموش کردم، گویی تو هیچ زمان نبودی.
روایتگر دختری جوان که بعد از ورشکستگی پدرش و اعتیاد اون مجبور به زندگی در پایینترین نقطه شهر میشود اما بعد از ترس و هراس از اطرافیان پدرش به همراه مادر و خواهر کوچکش به محل زندگی پدربزرگی که سالهاست آنها را طرد کرده میرود و در آن خانه رازهایی مگو فاش میشود که عاشق بودنش را دستخوش مشکلات میکند.
دانلود رمان اجتماعی به قلم نسترن رضوانی (نلیا) PDF، اندروید لینک مستقیم رایگان
خلاصه:
دختری هجده ساله را روایت میکند که به تحصیل علاقه زیادی دارد و برای آن تلاش میکند، برخلاف همیشه پدرش از دانشگاه رفتن و کنکور منعش میکند تا با پسر عمهاش از ازدواج کند، بعد از ازدواج دقیقا در شب عروسیاش متوجه بیماری همسرش میشود و در این میان اتفاقاتی رخ میدهد که خواندن آن خالی از لطف نخواهد بود. بعد از رخ دادن اتفاقات ناگوار، زندگی روی خوش را به او نشان میدهد و ثابت میشود خدا در هر شرایطی برای بندهاش بهترین ها را میخواهد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.