دانلود یک عشق لایتواهی نودهشتیا

عشق لایتناهی جلد دوم  در ادامه جلد اول رمان پلیسی و عاشقانه را  عشق لایتناهی  خواهید دید داستان به کجا خواهد رسید گاهی وقت ها باید گریخت … از تمامی اتفاقات اطراف … ازدست سرنوشت و بازی های وقت و بی وقتش .. و به گوشه ای از این جهان پناه برد

دانلود داستان جانا نودهشتیا

و اما خلاصه ی داســـــتان :
این داستان نمایانگر عشق است. هم عشق به جنس مذکر، و هم مونث! اما او باید یک نفر را انتخاب کند. به راستی؛ او کدام یک از این دو است؟

با معجزه رمان، چندباره زندگی کنید

وقتی صحبت از رمان به میان می آید، عده ای بر اساس عقیده خود سخن می گویند که “این نوع کتاب چیزی جز وقت تلف کردن ندارد و باعث می شود که آدمی از زندگی خود عقب بماند و عملا در قبال این عقب ماندن هیچ سودی ندارد. ” این سخن را شاید بتوان بزرگترین توهین به این بخش مهم از ادبیات و نویسندگان و خوانندگان آن دانست. اما این عقیده، عقیده نو و تازه ای نمی باشد، بلکه از گذشتگان و شاید از همان قرن هجدهم که اولین رمان به معنی امروزی نوشته شد، این سخن وجود داشته است. اگر کمی درست تر به داستان نگاه کنیم، این عقیده ریشه ای عمیق تر دارد و در سده های قبل تر سعی در بر چیدن اصل و موجودیت کتاب را داشت. با این حال می توان گفت که این گونه ادبی این سخن تهدید آمیز را تبدیل به یک فرصت کرده و با نعل وارون زدن به آن خود را قوی و قوی تر کرده است. آنقدر قوی که امروزه نه تنها این گونه کتاب ها به شکل چاپی در اختیار مردم قرار می گیرند، بلکه اقبال مردم به آن به نحوی است که در دنیای تکنولوژی امروزی خواستار مطالعه این کتاب ها به شکل الکترونیکی می باشند. از این رو سایت معتبری چون کتابچین یکی از مهمترین و پر بارترین بخش های خود را به این گونه کتاب ها اختصاص داده است و با ایجاد امکان دانلود انواع رمان، چون  دانلود رمان عاشقانه، پلیسی، اجتماعی و …  به این خواسته مردم، پاسخ مثبت داده و باعث شده است که کتاب خوان ها در هر کجا که هستند، علاقه خود را ترک نکنند.

دانلود رمان مرد باش نودهشتیا

در مورد دختری هست که هیچ کسی را تو دنیا نداره و با پسری به اسم مهران اشنا میشه که ادعای عشق و دوست داشتن آریمس را داره شاید داشته باشه ولی مرد بودن و مرد ماندن خیلی سخته زندگی من و تو زندگی نبود پشت چهرت،رازی بود که من ندیدم…

دانلود داستان کافه روزگار نودهشتیا

نام کتاب: کافه روزگار ‌
نویسنده: نگین شهسواری _کاربر انجمن نودهشتیا
ژانر: طنز_ تراژدی
خلاصه: سعید، مردی چهل ساله است که دوران قبل از انقلاب به خارج مهاجرت کرده و پس از بیست سال برگشته است…
مقدمه:
روزگار، خاطره های شیرینی از خود به جا می گذارد تا در خلوت تنهایی، رو به افق بنشینی و دفتر روزگارت را در حالی ببندی که قهوه تلخ زندگی را به برکت شیرینی روز گار گذشته نوش جان کنی!