باید پیش تر برود، نیم نگاهی رو به سقف انباری انداخت و باز شد همان مرد خشک و زخمی امروز:_وقت ندارم تلفت کنم، لباساتو بپوش
برسونمت البته اگه بهت مزه نداده باشه و نخوای دوباره تدربه ش کنی با چند تا غول بیابونی دیگه!صرردایش در نمی آمد، بارانی بود و ناباور.
دانلود رمان جدیددانلود رمان سلفی دردسر ساز نودهشتیا
خیلی دوست دارد و تنها دلیلش دادن ابهت و جذبه ی بیشتر بود . باقی راه را ترجیح داد چشمانش را ببندد و به صندلی ماشین تکیه داد.
دانلود داستان دختر گرگینه نودهشتیا
خلاصه:داستان یه دختر…دختری که در جنگلی مخوف چشم هاش رو باز می کنه و جا پای پدر و مادرش می ذاره!دختری که مهم تر از همه چیز دختر نیست!گرگه…گرگینه!از پدری گرگینه و مادری که به ملکه مرگ شهرت داشت…
جلد اول: ملکه مرگ
دانلود رمان قبله ی من نودهشتیا
دانلود رمان قبله ی من نودهشتیا
دانلود رمان یکشنبه ی غم انگیز نودهشتیا