دانلود رمان ماهی نودهشتیا
چای خوشرنگی برای خودم ریختم و کنار سفره نشستم.
– صبح بخیر خانم خانما.
لبخندی به بابا زدم و با حرکات اشاره تشکر کردم
مثل تمام این ۲۰ سال، مامان بعد آماده کردن صبحانه به مدرسه رفته بود و بابا هم با عجله چای داغش رو هورتی کشید و با خداحافظی کوتاهی رفت.
داستان کوتاه زندگی میان ما جلد دوم
داستان کوتاه مهر و ماه نودهشتیا
به نام خدا
نام داستان:مهر و ماه
نویسنده:مینا تحصیلداری
هدف:شرکت در جشنواره
ژانر:تخیلی،عاشقانه
ساعات پارت:نامشخص
فقط یک نکته داشته باشین اونم اینه که کل داستان از زبان راوی گفته میشه.
خلاصه نمیگم تا براتون جذاب باشه!
فقط قبل داستان به این دوتا سوال جواب بدین بعد بخونینش؛
*بنظرتون خورشید خانومه یا آقا؟
دانلود رمان جدیددانلود داستان عبد و معبود نودهشتیا
دانلود رمان متاسفم نودهشتیا