خلاصه: در اوج حس کردن زیباترین احساس دنیا، شده ناگهان سیلی دردناکی بر جانت بنشیند؟ ترک شدن و روی دست دنیا ماندن، از آن سیلیهاست. آن هم بی هیچ دلیل و منطقی.
یک شب، در حضور آرامش آرام میگیری و صبح فردا در دستان آشوب سرنوشت چشم میگشایی. در دوران گم میشوی؛ اما زمان تو را با هجده سالگیات آشنا میکند. این قصه، داستان هجده سالهایست که بهدنبال گمشدهاش میگردد. گم شدن دیگری اما، بهانهای میشود برای پیدا کردن خودش! آدمها! مگر چقدر زندهایم؟
بگذارید گم شدهام را پیدا کنم تا دیر نشده.
«و شاید به قول لیلی داستانم، این قصه را هم باید باکمی عسل خواند!»
*سخن نویسنده:
برای نوشتن حرف تکراری نیومدم!
قضاوت از صفحات ۳-۲ به بعد!
“باتشکر از سمیرای عزیز،بابت شعرقشنگش”
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
[…] پیشنهاد نودهشتیا دانلود رمان کلاهی برای باران نودهشتیا دانلود رمان هجده سالگی نودهشتیا […]