با وجود کمر درد شدیدی که سر وکلش پیدا شده بود بدو بدو دنبال راهی واسه ندیدن این یارو که رئیس صداش میزدن از این راهرو به اون راهرو و از این طبقه به طبقه دیگه در حال فرار بودم و از همه جالب تر این بود که اون بیخیالم نمیشد و هرکی نمیدونست فکر میکرد کتش از طلاست که اینجوری دنبالم میومد!
واسه چندمین بار داد زد:
_بهت میگم وایسا!
توطبقات بالا بودیم وخبری از خدمه و کارمندهای دیگه هم نبود که این بار صداش و از فاصله نزدیک تری شنیدم:
_وایسا!
نفس کم آورده بودم وسرعتم کم شده بود ، انگار دیگه جون دویدن بااین حال و نداشتم که رفته رفته از حرکت ایستادم،
حالا تو یه قدمیم حسش میکردم که چرخیدم سمتش و بااینکه صدام در نمیومد بریده بریده گفتم:
_ مانتوم… مانتوم پاره شده… گفتم این کت و… کت وبراتون میارم فقط… فقط دنبالم نیاید!
اون هم به نفس نفس افتاده بود اما کوتاه نمیومد:
_دیدم مانتوت هیچی نشده بود، کت وپس بده!
عقب عقب رفتم:
_نمیتونم نمیشه!
تکرار کرد:
_کت وبده!
اگه کت وبهش میدادم آبرو حیثیت برام نمیموند که بازهم مقاومت کردم و دو دستی کت و چسبیدم وسری به نشونه رد حرفش تکون دادم:
_گفتم که نمیشه
گام بلندی به سمتم برداشت:
_منم نمیتونم این کت و بسپارم به تو!
و تو یه حرکت سریع خودش و بهم رسوند و دستش و جلو آورد واسه پس گرفتن کتش اما من نباید میزاشتم این اتفاق بیفته که دو دستی کت و چسبیدم، صورت گندمیش از شدت زور زدن روبه سرخی میرفت و از چشمهای مشکیش خون میچکید:
_انقدر سرتق نباش ولش کن.
نفس های بلندمون میخورد تو صورت همدیگه که بالاخره اون موفق شد و کت واز تنم بیرون کشید، اما نه سالم!
این دومین باری بود که گوشمون از صدای جر خوردن لباس پر میشد و هر دوبار هم کار خود جناب رئیس بود که لباس و با استین پاره تو دستش گرفت:
_کتم… کت نازنینم و پاره کردی!
چشمهام چارتا شد! خود وحشیش کت و پاره کرده بود وداشت همه چی و مینداخت گردن من!
تا اومدم چیزی بگم با شنیدن صدای قدم هایی پشت سرم، دستام و پشت مانتوم گذاشتم تا نمای آبرو بر پشت سرم و کسی نبینه و نمیدونستم این کارم جواب میده یا نه اما بغضم گرفته بود، اون کت لعنتیش میتونست آبروی من وبخره تا من اینطوری به فلاکت نیفتم.
صدای قدم های پشت سرم نزدیک و نزدیک تر میشد وصدای حرصی این آقای مثلا رئیس گوشم و پر کرده بود که طاقت نیاوردم و پشت به دری که پشت سرم بود ایستادم و جواب دادم:
_من که کاری نکردم خودتون پارش کردید!
این بار قبل از اینکه جواب من وبده رو کرد به همون سمتی که من هنوز جرئت نگاه کردن بهش نداشتم و عصبی لب زد:
_این خانم واز هتل بیرون کنید و دیگه به هیچ وجه نمیخوام اینجا ببینمش!
آب دهنم وبا سر و صدا قورت دادم وآروم سر چرخوندم وبا دیدن دوتا از آقایون حراست تازه فهمیدم صدای قدم ها متعلق به کی بوده که رسیدن بهم و یکیشون همونی که گولاخ تر بود گفت:
_بفرمایید خانم.
و اونیکی که با اخم زل زده بود بهم نگاه ازم گرفت و روبه رئیس گفت:
_شما چیزی احتیاج ندارید؟
همچین درگیر اون کت بود که فقط سری تکون داد:
_فقط این خانم و بفرست پی کارش!
چشمی گفت و رو کرد به من:
_راه بیفت خانم!
صداش انقدر کلفت وجدی بود که اضطرابم چندین برابر قبل شد. نگاهم وبین هردوشون چرخوندم و در آخر زل زدم به نفر سوم که رئیس بود و با بدبختی و البته کلی امید لبخندی بهش زدم. هرجوری که بود نباید بااین دوتا آقای محترم راه میفتادم:
_من میخوام با ایشون حرف بزنم شما بفرمایید!
عصبی جواب داد:
_چی میخوای از جون من؟
چرا دست از سرم برنمیداری؟
چرا آویزونم شدی؟
کارد میزدی خونش درنمیومد و البته به من ربطی نداشت فقط اینکه فکر میکرد عاشق چشم وابروش شدم که وایسادم اینجا باعث قاطی کردنم شده بود که جوابش و دادم:
_من آویزونت شدم؟
نکنه یادت رفته تا اینجا دویدی دنبالم؟
پوزخند زد:
_فکر میکنم این تویی که یادت رفته با کت من داشتی فلنگ ومیبستی!
دیگه نمیدونستم باید چی بگم که نفس عمیقی کشیدم و همون گولاخه تکرار کرد:
_بفرمایید خانم.
تنم یخ کرد، انگار باید میرفتم اون هم با همین وضعم که سری به نشونه تایید تکون دادم واما همینکه خواستم قدم از قدم بردارم دری که پشت سرم بود باز شد و صدای زنونه نا آشنایی گوشم و پر کرد:
_یه لحظه لطفا!
گردنم وبه عقب چرخوندم وبا دیدن زن جوونی که پشت سرم بود منتظر نگاهش کردم که در عین تعجبم ادامه داد:
_عزیزم وسایلای اتاق من وکه آوردی یه چیزی و جا گذاشتی، میتونی بیای داخل و برش داری!
هاج و واج نگاهش کردم:
_بله؟
نگاهش وبین همه آدمهای پشت سرم چرخوند و بعد از زدن چشمک نامحسوسی بمن که البته اصلا بلد نبود مچم وگرفت وکشوندم تواتاق:
_همینجاست باید خودت ببینیش!
و با لبخند مصنوعیش رواز منی که هنگ کرده بودم گرفت و توکسری از ثانیه دستی واسه اون سه نفر تکون داد:
_ببخشید…
و در و بست!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.