دانلود رمان حریف سرنوشت نمیشی مینا دختری جوونه که واسه آیندش برنامه های زیادی داره اما با تصمیم خودسرانه و ظالمانه پدرش حاکی از ازدواج اون با پسرکارفرماش ، تمام برنامه هاش نقش بر آب میشه . پدر شرط ازدواج نکردن مینا با اون پسر رو قبول شدن توی کنکور گذاشته اما اینجاست که قصه رنگ دیگری به خودش میگیره و حوادث اون جور که شما فکر می کنین پیش نمی ره….
پیشنهاد ما
بخشی از رمان
در حال چیدن میز شام بود با صدای بلند همه اعضای خونواده رو به صرف شام دعوت کرد بعد از چند . دقیقه کل اعضای خونواده سر میز دور هم جمع شده بودند
پدر همین جور که پارچ دوغ رو برمی داشت به مینا گفت: دخترم برا امشب اماده ای ؟
با تعجب لقمشو قورت داد و گفت :بابا جون دیگه آمادگی نمی خواد یه لباسمو باید عوض کنم که اونم نیم .ساعت قبلش عوض میکنم
پدر قاشق پر از غذا رو نزدیک دهنش برد و گفت: خلاصه می خوام سنگ تموم بذاری دختر
مینا گیج شده بود به نظرش پدر باید این حرف رو به مادر می زد که تو پذیرایی هیچ کم کسری نباشه اما .بازم متوجه منظور پدر نشد و با صدایی آروم به گفتن کلمه چشم اکتفا کرد
پدر مردی بود پنجاه و شش ساله با قدی کوتاه و شکمی گنده که موهای سرش تقریبا تاس شده بود . با همه افراد خونواده مهربون بود و به نظراتشون احترام میذاشت ولی این تا موقعی بود که پای منافع خودش درمیون نباشه وگر نه هیشکی نمی تونست اونو از نظرش منصرف کنه. اون آدم پولکی بود و این مشخصه اش تو تموم دوران زندگیش تابلو بود. اما تا حالا درباره مینا هیچ جبر و اجباری به خرج نداده .بود برا همین مینا اونو جزو آدمای روشن فکر روزگار میدونست
زمان موعود فرا رسید و مهمونا از راه رسیدند ، صدای صحبتاشون تا اتاق مینا که تو طبقه بالا بود هم می رسید ، مینا نگاهی تو ایینه به خودش کرد و بعد از خارج شدن از اتاقش به طرف راه پله ها به راه . افتاد ، داشت از پله ها پایین میومد که با صدای پدر تو جاش میخکوب شد
پدر: خوب من مطمئنم که مینای من و پسر شما زوج خوبی برای هم میشن
هنوز نخوندم اما حس میکنم قلمش خوبه .چون من رمان های یکی از نویسنده هایی که میشناسم خوندم .من نویسنده محبوبم رویا رستمی هست .که کلا زندگی نامشو میدونم .امیدوارم یه عمر بالا سر فندوق کوچولوش باشه و در کنار همسرش پیر بشه آرزوی خوشبختی رو براش میکنم .چون اون با گفته هاش منو به اروزو هام رسوند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
من داستان کامل نخوندم مشخص بود که قلم نویسنده عالیه
ولی موضوع رمان اصلا برای من گیرا نبودکه بخواد جذبم کنه ادامه بدم به خوندن
رمانش رو کامل خوندم عالی بود
هنوزاولاشم ولی بنظرم عالیه
هنوز نخوندم اما حس میکنم قلمش خوبه .چون من رمان های یکی از نویسنده هایی که میشناسم خوندم .من نویسنده محبوبم رویا رستمی هست .که کلا زندگی نامشو میدونم .امیدوارم یه عمر بالا سر فندوق کوچولوش باشه و در کنار همسرش پیر بشه آرزوی خوشبختی رو براش میکنم .چون اون با گفته هاش منو به اروزو هام رسوند.
سلام این رمان حریف سرنوشت نمیشی
واقعی بود اخه من خیلی مجذوبش شدم
هنوز نخوندم ولی امید وارم خوب باشع