دختر قصه سوگلی نیست… نازپرورده نیست… با داشتن پدر هیچ وقت مهر پدری نداشته… همیشه له شده و همین له شدناش هیچ غروری رو برای اون باقی نزاشته. دختر قصه مغرور نیست؛اتفاقا خیلی هم مهربونه. حتی برای اونایی که بهش بد کردن. اما پسر قصه…تا دلت بخواد غرور داره…خودخواهه و از خود راضی …
داستانه یه دختره دختری که همیشه تنها بوده مثل رمانای دیگه.
دختره قصه سوگولی نیست ناز پرورده نیست
با داشتن پدر هیچ وقت مهر پدری رو نداشته همیشه له شده و همین له شدناش هیچ غروری رو برا اون باقی نذاشته
دختره قصه مغرور نیس اتفاقا خیلیم مهربونه حتی برا اونایی ک بهش بد کردن…..
اما پسر قصه….
تا دلت بخواد غرور داره خود خواهه و از خود راضی بالاخره کم کسی نیست که اربابه اررررررباب
بخشی از پارت اول : مثل همیشه تو اتاق بیکار نشسته بودم حوصلم خیلی سررفته بود از رو تخت بلند شدم واز اتاق خارج شدم.
بابا اومده بود.
بابارو خیلی دوست داشتم اما هیچ وقت دلیل این همه نامهربونیاش نسبت به خودمو درک نمیکردم!!!
قبول داشتم بعضی وقتا عصبانیش میکردم اما بابا همیشه برای من حوصله نداشت و از دستم عصبانی بود!!
اقا(بابای بابا)خدابیامورز هم همیشه همین جوری بود تا یادم میاد با من رفتار خوبی نداشت.
از اتاق که خارج شدم بلند سلام کردم بابا مثل همیشه جوابم رو با اخم داد ولی مامان باخوش رویی به سمتم برگشت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
[…] دانلود رمان ارباب سالار نودهشتیا […]
[…] دانلود رمان ارباب سالار نودهشتیا […]